عشق (پارت ۲۸)
جیمین: اومدم بریمممممم
میریم سوار میشیم و کلی جیغ میکشیم
مینجی: من عاشق این پسرممممم*داد* مرد زندگیمههه
جیمین: این جوجوی کیوت هم عشق منهههههههههه * داد *
بعد از بازی.....
جیمین: چه حالی داد😃
مینجی: آره ولی سرم گیج میره *خنده*
جیمین: منم *خنده*
کمکم میکنه بشینم رو نیمکت
جیمین: چیزی میخوری برات بگیرم؟
مینجی: یکم ویسکی بگیر هوس کردم
جیمین: میخوای مست کنی این وسط؟ *خنده*
مینجی: اصلا بریم داخل مغازه بشینیم
جیمین: باشه بریم
// ویو ته //
میشینم پیش یوچان
ته: خب آقای لی، دوس دختر داری؟
یوچان: نه بابا دوس دخترم کجا بود *خنده*
ته: *خنده*
یونا میاد ، داشت هاتچاکلت تارف میکرد که داداشش گردنشو دید و نگاه جدی بهم انداخت
یوچان: چیکارش کردی؟
ته: چیزه....گردنش موند لای در، نه خورد به پایه مبل، نه چیز خورد به کابینت
یوچان: *خندش گرفته ولی کنترل میکنه* منم خر
نمیدونم چی بگم به یونا نگاه میکنم
معلومه تو مغزش و با نگاش دوتا فوش نثارم کرده ( بیخوددددد😑😂)
یونا: نگا نگا چقد منحرفین، تو که هیچ غلطی نکردی چرا ته ته په ته میکنی😑 پریروز داشتم نقاشی میکشیدم قلمو خورد به گردنم ، کامل پاک نشد ، فن میتینگ با کرم پودر پوشوندمش
ته: عههه نمیدونستم
یونا: مرضضضض * حرصی و با دهن بسته *
ته: *پوزخند*
یوچان: اها منم یچی دیگه فکر کردم
یونا: ذهن منحرفتونو😑وردار دستم شیکس ( فنجون )
یوچان: ممنون
برمیداره
یوچان: نوش جان
منم برمیدارم و میشینه وسطتمون
یونا: خب چه خبر ؟ چیکار میکنی با کارت؟ راستی ته باهاش آشنا شدی؟ شغل و سن و اینا؟
ته: مگه کشیدن ناز جنابعالی اجازه داد؟
یونا: 🙄
یوچان: باید عادت کنی *خنده*
ته: هعی خدااا
یونا: * قهر الکی کلشو برمیگردونه طرف داداشش *
ته: عشقم ببخشید غلط کردم
یونا: * خنده * شوخی کردم......اصلا تو خودت درس حسابی با من آشنا نشدی 😐😂
ته: اینقدر که محو قیافت شده بودم
یونا: * خنده *
یوچان: پس چیکار کردین این دو روز * مشکوک *
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
میریم سوار میشیم و کلی جیغ میکشیم
مینجی: من عاشق این پسرممممم*داد* مرد زندگیمههه
جیمین: این جوجوی کیوت هم عشق منهههههههههه * داد *
بعد از بازی.....
جیمین: چه حالی داد😃
مینجی: آره ولی سرم گیج میره *خنده*
جیمین: منم *خنده*
کمکم میکنه بشینم رو نیمکت
جیمین: چیزی میخوری برات بگیرم؟
مینجی: یکم ویسکی بگیر هوس کردم
جیمین: میخوای مست کنی این وسط؟ *خنده*
مینجی: اصلا بریم داخل مغازه بشینیم
جیمین: باشه بریم
// ویو ته //
میشینم پیش یوچان
ته: خب آقای لی، دوس دختر داری؟
یوچان: نه بابا دوس دخترم کجا بود *خنده*
ته: *خنده*
یونا میاد ، داشت هاتچاکلت تارف میکرد که داداشش گردنشو دید و نگاه جدی بهم انداخت
یوچان: چیکارش کردی؟
ته: چیزه....گردنش موند لای در، نه خورد به پایه مبل، نه چیز خورد به کابینت
یوچان: *خندش گرفته ولی کنترل میکنه* منم خر
نمیدونم چی بگم به یونا نگاه میکنم
معلومه تو مغزش و با نگاش دوتا فوش نثارم کرده ( بیخوددددد😑😂)
یونا: نگا نگا چقد منحرفین، تو که هیچ غلطی نکردی چرا ته ته په ته میکنی😑 پریروز داشتم نقاشی میکشیدم قلمو خورد به گردنم ، کامل پاک نشد ، فن میتینگ با کرم پودر پوشوندمش
ته: عههه نمیدونستم
یونا: مرضضضض * حرصی و با دهن بسته *
ته: *پوزخند*
یوچان: اها منم یچی دیگه فکر کردم
یونا: ذهن منحرفتونو😑وردار دستم شیکس ( فنجون )
یوچان: ممنون
برمیداره
یوچان: نوش جان
منم برمیدارم و میشینه وسطتمون
یونا: خب چه خبر ؟ چیکار میکنی با کارت؟ راستی ته باهاش آشنا شدی؟ شغل و سن و اینا؟
ته: مگه کشیدن ناز جنابعالی اجازه داد؟
یونا: 🙄
یوچان: باید عادت کنی *خنده*
ته: هعی خدااا
یونا: * قهر الکی کلشو برمیگردونه طرف داداشش *
ته: عشقم ببخشید غلط کردم
یونا: * خنده * شوخی کردم......اصلا تو خودت درس حسابی با من آشنا نشدی 😐😂
ته: اینقدر که محو قیافت شده بودم
یونا: * خنده *
یوچان: پس چیکار کردین این دو روز * مشکوک *
~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
- ۴.۲k
- ۱۵ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط